عشق یعنی فروتنی، افتادگی در برابر حق، وارستگی در میان جمع، دانش دوست داشتن ،فرهنگ زندگی عاشقانه ، شما وقتی با یک نفر که عاشق است بر خورد می کنی با انسانی روبرو هستی که خودت هم باورت نمیشود ، آنقدر افتاده است که نمی توانی در تصور خود داشته باشی ، عشق همین طور گرته ایی نیست ، که هر وقت دلمون خواست بشویم وهر وقت هم دلمون نخواست رهایش کنیم ، وقتی عاشق می شویم چیز های تازه می آموزیم ، می آموزیم که در وهله اول انسان باشیم وقتی انسان شدیم آن وقت عاشق که شدیم قدر لحظه های عشق خود را هم می دانیم ،
وقتی کسی را دوست داریم تمام جوانب امر را در نظر می گیریم و به طرفش می رویم مانند زمانی که می خواهیم با خدای خودمون خلوت کنیم ابتدا خود را طاهر وبا وضو وارد میدان عشق خدایی میشویم برای کسی هم که عاشقش هستیم همین گونه است، یعنی به خودمان اجازه نمی دهیم کوچکترین حرکت زشت داشته باشیم . وقتی عاشق میشویم بر دانش وفرهنگ اجتماعی امان اضافه میشود نه اینکه کم شود در مقابل معشوق تسلیم هستیم هیچ از مدار حق بیرون نمی رویم تا وقتی که زمانش برسد و اجازه داده شود که وارد حریم عشق شویم . وقتی وارد حریم عشق شدیم تازه متوجه دنیای زیبای عشق خواهیم شد .
گناه است اگر عشق را بخواهیم به علت کم دانشی خودمان تحریفش کنیم ما وقتی نمی توانیم درک مطلب کنیم تقصیر عشق چیست ، عشق یعنی ندیده پرستیدن ، ندیده عشق ورزیدن ،دوست داشتن به اندازه ایی که نتوان بیانش کردراه را رفتن بدون این که کسی مانعی برایمان ایجاد کند در دنیای عشق همه آزادند وکسی با کسی کاری ندارد هر کس در بهشت خود است و از نعمت خدا دادی خود سود می برد ،خدا عشق را خلق کرده است . دردل انسان ها نهاده است اگر بی مورد بود ، بی حکمت بود که خلقش نمی کرد ، عشق را آفرید که پاک باخته شویم . عاشقانه نیایش کنیم وقتی انسان می تواند خدا را عاشقانه نیایش کند چگونه نمی تواند معشوق را نیایش یا پرستش کند ، عاشق انقدر پاک است که نمی توانیم به این عشق های امروزی که همه از جدایی بی وفایی دم می زنند یا خدای نا کرده از آلودگی حرف به میان می آورند دوری کند همه عاشقان حریم امن را دوست دارند هیچ عاشقی دل شکسته نمی شود پس عشق یک دانش است یک فرهنگ است .یک دوست داشتن خالصانه است بدون قید وبند .باز هم خواهم نوشت موفق وجاری باشید
از اول برگردیم مروری داشته باشیم بر روابط ها .
وقتی دو نفر با هم طرح دوستی می ریزند برای چه این کار را می کنند اگر برای زندگی است پس چرا هنوز از راه نرسیده اولی از دومی خواسته های نا معقول دارد وقتی هم دومی می گوید نه اولی میرود وقتی اعتراض می کند می گوید اگر مرا می خواهی باید با من فلان کار را انجام دهی اگر انجام ندهی من با تو نمی توانم باشم می خواهم قبل از مثلا ............بدانم چقدر تو توان داری نیروت چقدر است خب زندگی که براین گونه مووارد بنا نهاده میشود چقدر دوام دارد و یا چه اطمئنانی هست که اولی وقتی مدتی گذشت نگوید خودت خواستی حالا من نیستم پس در این زمان تجربه نشان داده است که عشق می تواند باشد ولی دقت در عمل بیشتر موثر است مواظب از حریم امنی که می خواهیم در آینده انسانی را در این حریم تربیت کنیم و تحویل جامعه بدهیم باشیم .اگر بخواهیم خوب باشیم خدا را هموراه شاهد داشته باشیم دوام روح انسان به خوب بودن است .
دوم برویم بر روی خواسته ها .خواسته هایی که در این مسیر عشق وعاشقی امروزه به میان کشیده می شود وقتی خوب دقت کنید مشاهده خواهید نمود که هیچ چیزی بیرون از جامعه مادی نیست اگر دختر پدرش پول دار باشد دوستانش دنبال مال واموال دختر هستن پسر هم همین طور است وقتی پول داشته باشد دنیال پولش هستند که البته پسران بیشتر از دختران در این مورد .مورد تهاجم واقع میشوند وزودترهم آلوده میششوند که البته آلودهگی دختران خیلی کمتر است تا پسران .خب این جا هم عشق معنی پیدا نمی کند و نمی توان به خواسته هایی که در پشت پرده دود ومواد نهان است را مورد اعتماد دانست وتوجه داشت که اگر در این راه گام نهادیم رفته خدایی هستیم باید فاتحه ما خوانده شودکه خیلی ها را شاهد هستیم فاتحه اشان از طریق این گونه دوستی ها وعشق ها از بین رفته است حتی جانشان .
سوم اگر عشق نباشد دنیای خوب نباشد پس خووبان چه کنند پس دنیای خوب هم هست وقتی خوب هست می توان با خوب بودن به همه خواسته ها رسید می توان خوب بود هیچ انتظار بدی نداشت در مقابل دوستان خوبی داشت با دید خوب روابط داشت بدون آلودگی ها مگر روابط بدون آلودگی ها بدرد نمی خورد حتما باید آلوده بود .حریم ها آلوده. نه این گونه نیست و نباید هم باشد چون ما می توانیم بدون آلودگی ها هم روابط خوبی داشته باشیم تا می توانیم باید سعی کنیم که خوب باشیم وقتی خوب بودیم به کسی هم اجازه ندادیم به حریم امنمان پا بگذارد ان وقت می توانیم خوب باشیم .موفق وجاری باشید
وقتی در یک راهی قدم می گذاریم ، از راه اطمئنان داریم باید رفت ،رفت تا جایی که خودت باشی ، خدایت باشد ، هر چند در این دنیای ماشینی ، دنیای دلار ویورو، گاهی رفتن خطاست ولی باید رفت ، باید ثابت نمود که هنوز عشق نمرده است ، هنوز هستند کسانی که در راه عشق ومحبوب خود حاضرند جان فشانی کنند ، این معشوق کی باشد و چی مهم نیست ، مهم بودن محبوب است و جان نثارش کردن .
قدر لحظه ها را دانستن خود بیان گر حق است وقتی با یک دقت کافی به زندگی نگاه کردیم تفاوت نمی کند در چه سنی هستیم ، سن مهم نیست عقل این جا حکم می کند ولی حکمران نیست ،وقتی عاقلانه به زندگی نگاه کردیم چه عشقی بالاتر از عشق به خدا پیدا میشود ،خدا را که داشته باشیم همه چیز خواهیم داشت ف وقتی دیگران ومشکلات دیگران را مشکلات خودمان دانستیم همواره در راه حق قدم خواهیم زد،در راهی خواهیم رفت که رفت وبرگشتش تفاوتی نداشته باشد بلکه برای رفتن بیشتر اصرار داشته باشیم تا برگشتن ، عشق این روزا خیلی الکی شده خصوصا در این وبلاگ ها دقت کنیم خواهیم دید که اکثرا عاشقند ولی عشق را باخته اند ، در صورتی که اصلا از عشق چیزی نمی دانند .
اگر کسی از عشق چیزی بداند وبداند عشق یعنی چه که شکست نمی خورد ما هم هر چه می توانیم راهنمایی می کنیم ولی خیلی کم هستند که باور کنند راه ما درست است ، آخر خیلی ها عاشق میشوند که از لذت تن بر خوردار شوند این عشق نیست ،خیلی ها می خواهند هرچه گفتند همان باشد این هم عشق نیست ،عشق یک کلاس دیگری دارد ، آیا شما وقتی عاشق خدا هستید هرچه دلتان خواست به خدا می گویید اصلا این طور نیست ،عشق یک نوع محبت درونی است که خدا در دل انسان ها می گذارد که همدیگر را دوست داشته باشند ، به خاطر همین دوست داشتن ها دلشون برای هم بتپد به یاد هم باشند ووقتی یکی می رود آن دیگری هم رفته باشد.رفتن ها خیلی از مسائل را مطرح می کنند .
ببینید وقتی شما دل در گرو کسی دارد آن فرد براتون به قدری عزیز است که نمی خواهید حتی خاری بدستش برود این عشق است نماز یه نوع عشق است محبت یه نوع عشق است ، صداقت در زندگی یه نوع عشق است ، احترام دیگران را داشتن یه نوع عشق است ، این ها را نمی توانیم منکر شویم وقتی خیلی از چیز ها را نمی توانیم منکر شویم عشق است ، عاشقی وعشق ورزیدن زیاد سخت نیست به شرطی که خدایی باشد همین .
یک طلوع خورشیذ با نگاهی تازه
ارمغان مستان سحر یک طلوع روشن
یک غروب یک نگاه خواهان
یک سره از وسط باده فروشان سحر
تا در میکده عشق
خط سرخی به امید دیدن
رخ زیبای تو ترسیم کند
تو تماشا گه رازی خط تصویر رخت تا سحر ها پیدا
انتهای سحر عشق رخت
زیبایی داده بر محفل مستان سحر
تو خودت می دانی عشق خود شیدایی ست
لیک باور نکنی عشق وشیدایی را
اندکی صبر سحری در پیش است
رخ نما تا سحر عشق شود همراهت
تا دو باره بخوانی شعر با هم بودن
و من این می دانم
سحری که دل من شیدا شد
در کنارم بودی
عشق یک مو هبتی الهی است که هر کس بتواند بدست آوردش کار مهمی انجام داده است ،ولی وقتی عشق آلوده چی وقتی عشقی را به ریا آلوده کردیم ، یا آلوده بودن عشق خود را منکر شدن خیلی بد است چون خیلی ها هستند که عاشق هستند ولی نمی خواهند کسی از این موضوع با خبر شود،با خبر شدن از عشقی که پاک است چه اشکالی ایجاد می کند ، گاهی هم عشق هایی هستند که همین عشق ها باعث میشوندکه طرف وقتی فهمید که کسی یا کسانی عاشقش هستند ، آلوده شود چرا ؟ معلوم است برای این است که می گویند، چون ما را دوست دارند، هر کاری کردیم چیزی بهمان گفته نمی شود ، همین چیزی نگفتن ،میشود سوء استفاده از عشق، برای همین هم است که اعتقادما به عشق گونه ایی دیگر دارد .
عشق این روزا مثل بازی کودکانه شده است که وقتی یکی از طرفین از بازی خسته شد دعوا کند وبازی را به هم بزند ، باز فردای روز بازی را شروع کند ، تا جایی که همه بدانند طرف بازی به هم زن است ، در عشق ورزی هم همین گونه است ما حق نداریم وقتی با کسی طرح عشق یا دوستی را ریختیم بعدا بازی در آوریم تنها به این خاطر که طرف ما را دوست دارد یا عشقمان است .این حق ما نیست قدرت عشق سوای این حرف ها است کسی که عاشق میشود ابتدا اگر نمی داند ولی بعدا می داند که چکار دارد می کند ، وقتی دلت برای کسی به غیر از خودت تپید خواهی فهمید که عشق است ، اینجا نباید دغل بازی در آورد .
خیلی ها هستند که اصلا معنی عشق را نمی دانند تنها هدفی که دارند این است که می خواهند عشقی داشته باشند که با تمام خواسته های آنها یکی باشد هر چه گفتند بگوید باشد واگر خودش چیزی خواست بگویند نه این است که این گونه عشق ها هم دوامی نخواهند داشت اعتقاد بر این است که عشق ودوستی نباید یک طرفه باشد اگر یه طرفه بود بازنده طرفی است که خودش را دوست دارد ودیگران را نمی خواهد چون اگر ما کسی را دوست داشته باشیم هرچه او بگوید انجام دهیم از طرفمان هم همین انتظار را داریم که هر چه گفتیم بگوید باشد .
بیشتر عشق های آلوده باعث ویرانی زندگی ها میشود یکی از عشق های آلوده عشقی است که گناه معشوق را پنهان نگه می دارد و نمی خواهد باور کند که معشوق آلوده شده از طریق محبت عاشقانه او ، این محبت شکل های مختلف دارد که یکی از این شکل های محبت مادر به فرزند است که گاها باعث خیلی از آلودگی های فرزند می شود در این مجموعه ایی که می نویسم تمام تلاشم این است که راه درست عشق را معرفی کنم نمی خواهم روزی ، روزگاری شاهد عشقی باشم که پایانش آلوده گی باشد دوست دارم تمام کسانی که مطلب مرا می خوانند درسی بگیرند و از نو عشق خود را باز سازی کنند .
عشق در ابتدا خیلی آسان است مثالی بزنم شما به یک نفر در یک مسیر چندین بار سلام می کنید همین سلام ها باعث دوستی میشود که گاها همین دوستی های ساده تبدیل به عشق های بزرگ می گردد پس با یک ابراز محبت عشق ایجاد میشود ولی بعد چی ، بعد که هزاران مشکل به دنبال دارد چی چرا نمی خواهیم قبول کنیم که عاشق نشویم ، اگر هم عاشق میشویم دانسته عاشق شویم که مشکلی برایمان ایجاد نشود من نمی دانم چگونه می توان این موضوع را بررسی نمود ،همین قدر می دانم که اکثر جوانا در این وبلاگ های خود از عشق وشکست در عشق می گویند ولی چه فایده .
در انتها این را بگویم که عشق به خدا هیچ وقت شکست ندارد چرا ؟ چون ما خدا را بی شیله وپیله دوستش داریم بدون مشکل به درگاهش می رویم و هرچه هم بخواهیم می گوییم ومی خواهیم ، چرا همیشگی است برای اینکه ما خدایمان را عاشقانه دوستش داریم وقتی عاشقانه دوستش داریم وعاشقانه می پرستیمش دیگر نیازی به چیز های سخت در این راه نیست خدا بهترین گزینه برای عشق های خوب است هر کسی مبنای عشق خود را خدا قرار دهد همین گونه خواهد بود موفق وجاری باشید
همه این را می دانند که عشق یک نیاز است ،این نیاز جنبه های مختلفی دارد که هر کسی به این جنبه ها با دید خود نگاه می کند ،یکی تنی ،یکی خدایی ، یکی واقعا برای اینکه عاشقانه زندگی کند ،دیدگاه ها مختلف در زمان های مختلف باز هم با هم تفاوت پیدا می کند مثال:
عشق یک انسان 15ساله با عشق یک انسان 30ساله تفاوت دارد، آنی که سن کمتری دارد صادقانه تر به موضوع نگاه می کند یا بر عکس تنها هدفش هوسی است گذرا ولی یک سی ساله نگاهی دیگر دارد او به عشق با نگاه زندگی می نگرد ، دوست دارد وقتی عاشق میشود با معشوق خود زندگی مشترکش را هم شروع نماید .
اما عشق یک نفری که سنی ازش گذشته ودیگر عشق های تنی بدردش نمی خورد با این دو عشق متفاوت است بر حسب نیاز عمل می کند شاید این گفته درست باشد که عشق پیری گر بجنبد سر به رسوایی کشد ولی خیلی از پیران عاشق خدا می شوند عاشق می شوند تا راه نجات را پیدا کنند وقتی رخ زیبا میخواهند این نیست که دختری زیبا باشد رخ زیبا یا چهره گشا نگارا ، این ها مال آنانی است که در عشق ذوب شده اند و دارند تلاش می کنند تا شاید قبل از وصال چهره زیبا را تماشا کنند ، یا در تماشگه راز باشند ،خود شاهد عشق ورزی عاشقان .
خیلی وقت ها با خودم می گویم آنهایی که عاشق میشوند دنبال چه هستند چه چیزی را از عشق می خواهند که این قدر خودشان را به آب وآتش می زنند تا شاید برسند جایی که دلخواهشان است ولی وقتی می رسند به هدفی که داشته اند یک باره صد و هشتاد درجه عوض میشوند، چرا ؟ برای اینکه عاشق نبودن ، اگر کسی عاشق باشد ممکن نیست وقتی به معشوق رسید یک باره تغییر روش دهد .
این است که گاها ایمان به عشق اندکی متزلزل میشود ، باور کم رنگ می گردد ، با خودم می گویم دنبال چه هستم چه چیزی را می خواهم برای این جوان ها بگویم باز هم دلم راضی نمی شود راهی را که انتخاب کرده ام رها نمایم ، می روم تا جایی که ممکن باشد ، که اگر به خواسته ام ، که یک عشق بی ریا ، ناب ، پاک مانند چشمه ساران زاگرس است، رسیدم که موفق شده ام اگر هم نرسیدم که چیزی را از دست نداده ام ، من عشق را عبادت به درگاه حق می دانم ، می گویم باید لیاقت داشته باشیم تا عاشق شویم، وقتی لایق بودیم ، عشق هم با ما همراه میشود ، زندگی که همراه با عشق بود خیلی بهتر خواهد بود ، دو نفر که عاشق هم می شوند برای اینکه همدیگر را دشته باشند همواره سعی می کنند که دور از هم نباشند ، به گفته های هم احترام بگذارند ، مثل عبادت ما به درگاه حق هر چه هم بد باشد بازم خدا ایرادی نمی گیرد وچیزی نمی گوید چرا همان طوری که ما خدا را دوست داریم ، عاشقشیم عبادتش را به جا می آوریم سجده میکنیم ، خداوند هم بندگان خود را دوست دارد عاشقشان هست ، اگر این گونه نبود که رزقشان را نمی داد .به سمت خودش نمی خواندشان ، ما هم میباید این گونه باشیم تا بتوانیم عشق ورزی کنیم ، عشق ورزی یک نوع مهربونی است .
باز هم شاید آمدم و چیزی نوشتم تا ببینم تقدیر چه رقم خواهد زد موفق و جاری باشید