سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند ـ عزّوجلّ ـ، هرگاه بنده ای را دوستبدارد و او اندکْ کار خیری انجام دهد، در برابر آن اندک، به اوپاداشِ بسیار می دهد و دادن پاداش بسیار در برابر کارِ اندک، براو سنگین نمی آید . [امام صادق علیه السلام]
ورق پاره هایم
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» یک بحثی دیگر شد

 

در باره عشق نوشتم و اینکه عشق می تواند انسان را به مرحله بالایی از قداست برساند وتا آنجا انسان را بالا به برد که به غیر از خدا هیچ کس وچیز دیگر را نبیند .وقتی عشق حادث میشود این شما نیستی که در باره اش تصمیم می گیری این عشق است که فرمان می دهد مثل نماز خواندن این شما نیستی که خودت را برای نمازآماده می کنی این عشق به خدا ونماز و ستایش حق است که ترا بر آن می دارد تا نماز بخوانی و شکر نعمت حق را به جای آوری.عشق چیزی نیست که ما قادر به تعیین نوعی از آن باشیم یک ذره هایی از بودن است. یک لحظه هایی از خدایی شدن است .وقتی دو انسان عاشق میشوند، هیچ چیزی در میان نیست، الا خودشان ،این عشق است که باعث نزدیکی آنها به هم میشود واین نزدیکی باعث وبانی زندگی و رسیدن به خدا میشود ، دلم می خواهد روی این زمین هیچ کجایش بدی وجود نداشته باشد، هر جا که می رویم همه مردم خدایی باشند وخدایی عمل کنند ،حتی در مخفی ترین زوایای زندگی مان دوست دارم خدا را شاهد داشته باشیم ، نگوییم خدا چی وبنده خدا چی وقتی می فهمیم که بنده ای از بندگان خدا مشکل دارند کمک کنیم، معنوی، مادی، هر نوعی که می توانیم نگوییم به ما چه ، مشکل یک بنده خدا مشکل ما ، در نهایت مشکل کل جامعه هست این مشکل هر چه می خواهد باشد عشق باشد کینه باشد .اگر ما انسان های خوبی باشیم همواره در تلاش خواهیم بود تا خدایی عمل کنیم وعشق را در راهرو های دادگاه وبیمارستان ها جستجو نخواهیم نمود، این ایده من است پرواز حق همه ماست، دوست داشتن حق همه ماست، عشق ورزیدن حق همه ماست ، کمک وهمراهی کردن وظیفه همه است ، اگر بتوانیم دست دو عاشق را بگیریم وبه سرمنزل عشق برسانیم چقدر خوب عمل کرده ایم ، گاهی با خودم می گویم این عشق چیست که همه به نوعی گرفتار آن هستند وخودشان هم نمی دانند ، آیا سرنوشت است ، آیا دیدگاه است ،آیا دو تن در یک روح است ، یا برعکس ، نمی دانم گاهی دلم میگرد از بیسوادی خودم که نمی توانم عشق را معنی کنم آخر خیلی سخت است شما هر معنی که به عشق بدهی بالاترش وجود دارد تا برسی به خدا این جا ایستگاه آخر است به این جا که رسیدی کم می آوری دیگر نمی توانی بگویی یا بخوانی، بنویسی ، چون استاد از تو بهتر نوشته است (رسد آدمی به جایی که جز از خدا نبیند )میرسیم به خدا ولی وقتی رسیدیم آیا پایان همه عشق ها است یا نه، تازه اول خط هستیم یکی در گوشه ایی از این دنیا در غم هجران است ، یکی در انتظار مرگ محبوبش ، یکی در آرزوی دیدن رخ یارش که من هم عمری در انتظار دیدن رخش هستم و هر چه هم می گویم( چهره گشا نگارا) به حرفم گوش نمی دهد .کاش میشد از سرزمین چکاوک ها می گفتیم ،

کاش میشد از عشق صادقانه می گقتیم

کاش می تونستم از نفرت و کینه بگویم

کاش میشد از زلال بودن دلها بگویم

کاش میشد از سرزمین بچگی هام بگویم

ولی وقتی یکی از در عذاب بودن محبوش در عذاب است من چگونه می توانم از خنده وشادی بگویم چگونه می توانم از عشق نگویم آفرین می گویم به کسانی که در این راه پاک بازند واز باختن هم ابای ندارند.عشق یعنی پاک بازی.

کاش می توانستم از همه بخواهم که کمکم کنند تا به اون هایی که ناتوانند کمک کنم هر نوع کمی مادی یا معنوی .

کاش می توانستم وقتی دونفر عاشق می خواهند لانه عشق خود را بسازند وپولی برای ساختن ندارند کمک می کردم .

کاش اصلا من از عشق نمی گفتم خاموشی خود بهترین بود

کاش این مرگ که عزیزهم است بعد از نودسالگی می آمد

کاش وصد کاش دیگرو همه درد ها از آن من بود وهیچ دردمندی در این دنیا نبود.من از مرگ قناری در قفس ناراحت میشوم .من از عشق پر از درد ورنج کله مند میشوم، من از عشق چیزی را می خواهم که اصلا نتوانی به تصور و یا در وهم خود بیانش نمایی ، خواسته من از عشق سجده نمود است .من از عاشق سجده کردن معشوق را انتظار دارم .ممکن است غلط باشد ولی آیا ما که خدا را دوست داریم وعاشق خدا هستیم او را سجده نمی کنیم وقتی عشق هم خدایی بود ارزش سجده را دارد .من از عشق صدای گام ها را دوست دارم وقتی که می آیی از دور معشوق بگوید آمد  زیادی نوشتم تا بعد   

تا بعد موفق وجاری باشید

نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » اسداله پورهاشمی ( دوشنبه 84/7/25 :: ساعت 8:7 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

ورق پاره ها
غدیر
باور
باور
باور
دوباره بر گردیم
رسید فصل بهار
نظری سوی خدا
ایستاده
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 52
>> بازدید دیروز: 4
>> مجموع بازدیدها: 94554
» درباره من

ورق پاره هایم

» آرشیو مطالب
تابستان 1387
پاییز 1386
تابستان 1386
تابستان 1385
بهار 1385
زمستان 1384
پاییز 1384

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
نامه گشوده عشق
تا بینهایت
ساقی

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان


» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب