• وبلاگ : ورق پاره هايم
  • يادداشت : يک بحثي ديگر شد
  • نظرات : 2 خصوصي ، 2 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام دوست عزيز

    بسيار مطلب سنجيده و صادقانه اي بود

    ممنون از اينكه مب من رو با قدم خودتون نوراني كردي

    موفق باشي(نماز روزه ها هم قبول باشه)

    سلام اسد آقا

    حالتون چطوره ؟

    از تشبيه عشق به گندمزار و علتش خيلي خوشحال شدم

    معلومه آدم روشنفكري هستيد و خوشحالم كه دراينجا با شما آشنا شدم

    از راهنماييتون متشكرم حتما كتابهايي در اين زمينه مطالعه ميكنم

    و اما نظر امروز من راجع به سايت شماهر چند كه كوچكتر از اون هستم كه نظر بدم اما خوب اشكالاتم رو برطرف ميكنم:

    يعني چي اين كلمه؟ " اين مشکل هر چه مي خواهد باشد عشق باشد کينه باشد"

    شما نوشتيد : کاش ميشد از عشق صادقانه مي گقتيم

    کاش مي تونستم از نفرت و کينه بگويم

    چرا اين جمله بالا رو كنار اونها "صداقت ، بچگيهاو... " آورديد؟

    يه سوال خصوصي شما عاشق چي هستيد مرد و مردونه ؟

    آدمايي كه از عشق مينويسن حتما دلشون يه جا گيره ، من ميدونم دلم كجا گيره اما دل شما كجا گيره؟

    به وبلاگ(هرچه ميخواهد دل تنگت بگو ) هم سري بزنيد

    راستي لينك سايت شما رو در وبلاگ قرار دادم اگر مايل بوديد لينك سايت (هرچه ميخواهد دل تنگت بگو)رو در وبتون قرار بدين با همين عنوان (هرچه ميخواهد دل تنگت بگو)

    ببخشيد اگر طولاني نوشتم عادت دارم كساني كه وبلاگ منو ميخونن وبلاگشونو بخونم و كامل نظر بدم

    اما منتظر جوابم هم هستم