خراب حالی دل را بهانه می گیرم
برای این که بیام به درگهت سحری
امید دین رویت بهانه میگیرم
هزار بار بهانه بگیرم از دل تنگ
چرا که بی تو دلم را بهانه میگیرم
ندانم از چه سبب این همه بهانه اییم
بهانه از تو و از دل همیشه می گیرم
سحر بکوی تو ای دوست رقص مستان بود
ز رقص این همه مستان بهانه می گیریم
ولی به غفلت خنده می کنند یاران
چرا که بی تو همیشه بهانه می گیرم
تمام شد همه رشته به باد فنا
سلام نکردن دل را بهانه می گیرم
ز غربت دل تنگم هزار حرف و حدیث
یک از هزار را بهانه می گیرم
بیا به محفل رندان شبی خراب شویم
وگرنه عمر هدر را بهانه میگیرم
مسجد سلیمان ۱۳/۶/۸۶ اسداله پورهاشمی