زخم زبان به مردم صد رنگ می زند
گویند حدیث عشق به پروانه گفته ام
دل خود حدیث کینه به آهنگ می زند
امروز روز حادثه را در حریم عشق
یک چند ثاینه است که با چنگ می زند
با دلستان خود نتوانم قصه گفت
زیرا به قصه دل من آنگ می زند
رسم وفا نتوان بست با رقیب
هر چند بی وفا تر از این ننگ می زنذ
گویا درست نیست بگویم حکایتی
دریای خون نگر که چه آهنگ می زند
بهر حساب عشق ز پروانه کن سئوال
پاسخ به هر دو صورت، آهنگ می زند
شوری به پا نمود دل تنگ وخسته ام
یک ریز باده خورده و آهنگ می زند
دل در مراسم تدفین جسم خود
آهنگ سوزناک را به صد رنگ می زند
بعد از وفات عشق به پروانه ها بگو
این مرگ عشق نیست که آهنگ می زند