از دریا بگویم
از زمین از آسمان
از تیک تیک ساعت که دهد آواز
برخیز کاروان منتظر توست
از رود خون در دشت جنون
از گل های سرخ به خون خفته
از که بگویم که ناشناس باشد
در این ماه خون از حسین باید گفت
از حماسه تاریخ خونین عشق
از به خون طپیدن شیعه
از حماسه ای برای احیای دین
از دفاع از حقوق پایمال شده
از مرثیه کربلا از زینب یا سجاد
از کودکان فراری در صحرای بی آب
از اسارات از کربلا تا انتهای تاریخ شیعه
از سنگ پراکنی دشمن فاتح روز
یا از فاتح تاریخ از کدامین بگویم که تو نشناسی
از حسین می گویم که می نشاسی
تاریخ خونین به دشت کربلا را
از زینب این استوره زمان را
از کسی بگویم که تاریخ کربلا را زنده کرد
از زینب
از زینب
تا تو بدانی که زینبی بودن یعنی تاریخ شیعه
در امتداد زمان جاری نگهداشتن
یعنی محرم را تا انتهای زمان بردن
یعنی عشق را ستودن
آغاز خدا شناسی وخود شناسی
باور ها را باور کردن
از زینب که باور داشت حسین حق است