روزی خواهد از راه رسیدن که به خاکم آیید .
آهسته قدم بردارید
با خود گل مریم بیاورید
در دیاری که قدم می گذارید
آگاه باشد که عاشقی خفته است
عاشقی که عمری را در پی عشق به سر بده است
ولی قدرت بیان نداشت
تا مرگ از راه رسید وبردم باخود
حال که شما آمده ایدبرسر تربت من
نرم آهسته قدم بردارید
در دیاری که شما پا می نهید
قلب عاشق خفته است
عاشقی که همه عمر به عشقش نرسید
همه این می دانند که من از عشق جدا نتوانم
اما ،دست تقدیر جدایم کرده و به خاکم داده
هر زمانی که به خاکم آیید
یادی همه از غربت و تنهایی این دل بکنید
تا شاید اندکی آرام شود
گل مریم بگذارید سر تربت من
منتظر می مانیم تا که با هم آیید
منتظر می مانم