وقتی صحبت از عشق می کنیم ، هدفی را دنبال می کنیم ، می خواهیم به جایی برسیم که آنجا نقطه اوج نام گذاری می کنیم .کسانی که عاشق هستند می دانند نقطه اوج یعنی چه ، جایی که از آن خودت نیستی به غیز او به هیچ کس و هیچ چیز فکر نمی کنی به غیز او هیچ کسی را نمی بینی ف همه چیز ائست ولاغیر مثا پرستش خدا می باشد .خب مشخص شد که عشق یک نوع پرستیدن است ، از نوع پرستش انسان ف وقتی به کمال پرستش رسیدی دیگر چیز را نمی خواهی داشته باشی وقتی عشقت کامل شد دیگر به غیر از معشوق هیچ نمی بینی .
این نقطه اوج زندگی است که تنها یک فکر داری رسیدن سجده کردن مثل این است که در طواف حرم هستی نمی دانی چه باید انجام دهی طواف حرم عشق است .خود شناسی .خدا شناسی است در این مرحله هیچ چیز با ارزش تر از بودن در کناش نیست .وقتی دز کنارش هستی اگر دنیا را طوفان در هم بکوبد برای تو هیچ است انگار هیچ اتفاقی رخ نداده است اگر خووب دقت کنی در این جا یک چیز برایت مشخص خواهد بود انهم خدا است این خداست که ترا تا این حدعاشق نگه داشته است .اگر عاشق خدا شدی هیچ عشقی به غیراز او را قبول نخواهی نمود