ما قراری داشتیم برهم زدند
روزگاری داشتیم بر هم زدند
منزلی و جایگاهی در زمین
آشنایی داشتیم بر هم زدند
دوستان وآشنایان قدیم
دست در هم داشتیم بر هم زدند
خلوتی و سجده ایی و روزه ایی
یک غروب با نمازی داشتیم بر هم زدند
حرف حق گفتیم عمری روز و شب
ناصحانی داشتیم بر هم زدند
هر سحر با عشق و صبح روشنی
چشم بر دار داشتیم بر هم زدند
گفتگوی غنچه را با یاسمن
در میانه داشتیم بر هم زدند
صحبت از مستی ومیخواری نمودیم یک سحر
رسم خوبی داشتیم بر هم زدند
راهی میخانه بودم دوش مست
باده پر داشتیم بر هم زدند
با حساب ما معما ساده بود
سادگی ها داشتیم بر هم زدند
در غروب آشنایی با رحیل
عزم جزمی داشتیم بر هم زدند
هرچه دل می خواست ما هم خواستیم
خواسته هایی داشتیم بر هم ردند
اسد مسجد سلیمان 23/9/82