سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش، چراغ خرد است . [امام علی علیه السلام]
ورق پاره هایم
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» دلکی

دلکی داشتم درسینه آیینه ها

پر ز خون حادثه .....پر ز اندوه بزرگ بی کسی

در بیابانی پر از گرگان وحشی

با خودش آهسته می گفت .....می رسد روزی که آرام شود

گرد باد لحظه های بی کسی

تا مرا بردارندم از این جای تنگ

بگذارند میان دو سنگ هم سنگ

و به کوبند بهم دل من را با سنگ

روز ها رفتند وشبها طی شدند

لیک تنهایی ز ما بیرون نرفت

گفتگویی با خود دل داشتم

تا شاید این خانه را دل پر کند

بازهم ممکن نشد قصه ما رفت ورفت

درد دل آسان نشد

این دلک تنها بیفتاد گوشه ایی

هی بخورد خون جگر از ریشه ایی

تا که شاید روزگارش سر رسد

این دلک آهسته بر منزل شود

خانه را از نو بیاراید چو گل

میهمان خود شود چون نقش گل

مهربانان مهربانی ها کنند

این دل تنها ی من درمان کنند



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » اسداله پورهاشمی ( شنبه 84/10/17 :: ساعت 10:13 صبح )
»» درد من

درد من دردی نیست که در این جامعه کسی بدان مبتلا نباشد آن کسی که اندکی حس انسانیت داشته باشد به درد من دچار است و هیچ راهی هم ندارد جز ساختن وسوختن ، چون این درد درد بی درمانی است که این روز ها در کنار خیابان در این سرمای سرد زمستانی می خوابد ،این درد درد کودکی است که مادرش را فقر نیمه شب برای بدست آوردن نانی از خانه بیرون نموده است تا با فروش تن خود نانی برای کودک خود بدست آورد اگر جان خود را هم در این راه نگذارد ،

درد من دردی است که امروزه جامعه شهری بیشتر بدان مبتلا است تا جامعه روستایی ، جامعه اسلامی بیشتر گرفتار آن است تا جامعه غیر اسلامی ، درد من درد جامعه اسلامی کشورم است که با وجود اسلامی بودن کشورم هنوز فقر ریشه در جان جامعه دارد کمتر بدان توجه می شود ، برای رهایی از این درد چه باید نمود و چگونه می توان این درد را با خود حتی بگور برد که در خانه ایی ویلای وگرم خفته باشی ولی در صدمتری خانه ویلایی ات کودکی از سرما جان خود را از دست داده باشد ویا لاشه زنی را که تن خود را ارزانی داشته است برای بقای زنده ماندن خود وکودکش از دست داده باشد وتازه از کنارش بدون کوچکترین نگذانی بگذریم وراهی خانه خدا شویم تا در صفا ومروه بیتوته کنیم وسنگ رجم زنیم وبرائت از مشرکین انجام دهیم وهنگام برگشتن هم مقدار زیاد هدیه برای دوستان هم نوع خود، تا وقتی برگشتیم در میان فامیل فخر به فروشیم که ما بله رفتیم وندیدیم جز آنچه در لباس وپارچه نهفته بود هیچ از خانه نگوید هیچ از خدا نگوید تنها از خرید وسنگ فرش های خانه خدا ومسجد النبی تعریف کند و بگوید که چه سنگ های قشنگی داشته است ولی از کودک همسایه خود بی اطلاع باشد

باز هم خواهم نوشت

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » اسداله پورهاشمی ( یکشنبه 84/10/11 :: ساعت 9:22 عصر )
»» این یه خاطره است

خیلی وقتا پیش در دوران چوانی هوس کردم که به اتفاق دوستان و همکلاسی ها بریم شمال ، کی درست وسط درس وکلاس بدون گذرفتن مرخصی از مدیر دبیرستان ویا گفتن به دوستان نیمه شبانه تصمیم گرفتیم واجرا نمودیم و رفتیم شمال کجای شمال بابلشهر خوبی بود وخوش حال هم شدیم که به یک شهر شمالی رفته بودیم ولی در آن شهر اتفاقی رخ داد که من هیچ وقت فراموشش نمی کنیم وآن اتفاق هم دوستی وعاشق شدن دوستم با خواهر دوستم که میزبان بود  این اتفاق مرا چنان در منگه فکر گذاشت که تا مدت ها نمی توانستم باور کنم که چطوری یک نگاه باعث این همه مهر ومحبت شده است ، اما بعد ها فهمیدم که چی شده بوده است آن دو که اکنون ازدواج کرده وبا هم زنگی مشترکی دارند چطوری به هم علاقه پیدا کردند واین علاقه شد بنای یک زندگی برزگ ومحکم زندگی که اکنون 38 سال است ادامه دارد و این عشق مرا هنوز هم که هنوز است به اندیشه وا می دارد که چگونه دونفر با یک نگاه این همه شیفته همدیگر شدند و علاقه پیدا نمودند وتا زمانی که من با آن ها در رفت وآمد بودم که زندگی خوبی داشتند وشاید هنوز هم آن زندگی ادامه داشته باشد.

این گونه عشق ها را علاقه می نامند ویک علاقه دو جانبه که دوام زیادی دارد وتا می توانند بر بقای آن می کوشمد واین کوشش هم برای این است که می خواهند عشقشان دوام داشته باشد و دوام عشقشان هم بنای یک زندگی مشترک است که تا زندگی هست جریان دارد وچقدر خوب است که این عشق تا ابد باشد ودوام داشته باشدو این دوام داشتن برای این است که عشق را می شناسند ودوام عشق را خواستارند و اگر دوام عشق را خواستار نباشند بقای عشق هم زیر سئوال است وپایان عشق هم فرا خواهد رسید وتا می توانیم زندگی را بیهوده خواهیم نمود و این بیهوده بودن برای همه اهمیت ندارد تنها عده ایی که عشق را می شناسند می دانند شکست عشق یعنی  چه و کسی که عاشق نباشد قدر این نوع چیز ها را نمی داند ونخواهد هم دانست اگر بداند که خیلی خوب است وبرای خودمان هم خوب خواهد بود باز هم خواهم نوشت



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » اسداله پورهاشمی ( چهارشنبه 84/10/7 :: ساعت 4:11 عصر )
»» در راه است

کریسمس در راه است ورسیدن سال میلادی دارد از راه می رسد، با توجه به همه خوبی وبدی ها که داشته است .سال میلادی هم رو به پایان است ، هیچ کسی هم نمی تواند انکارش کند که این سال در حال پایان یافتن نیست .همین طور عمر انسان است ،که رو به پایان می رود ولی خودش باور ندارد در آخرین دقایق هم باز می خواهد که بگوید می توانیم در دنیا فساد کنیم،  اگر دست از فساد خود برداریم کاری نداریم بکنیم، تا این فساد واین تجاوز که انجام میشود تنها به قشر ضعیف هر جامعه ایی میشود. سردمداران که همواره جایگاه خود را دارند وهیچ وقت هم دولت ها آنها را به دار نخواهند آویخت .چرا ؟برای اینکه از جنس خودشان است . اگر یک چنین کاری را کردند، خود بدان دچار خواهند شد ،ولی نمی دانم چرا همواره باید ملت ها تاوان ندانم کاری دولت ها را بپردازند .واین مهم است چون ما می دانیم که ملت ها هیچ وقت با هم دعوا و جنگ نخواهند داشت .این دولت ها هستند که همیشه با هم دعوا دارند .بر سر چپاول سرمایه ملت ها ،واگر دولت ها ملت ها را به حال خودشان رها کنند. هیچ جنگی رخ نخواهد داد وهیچ انسانی کشته نخواهد شد ،چون این دولت ها هستند که همیشه خودشان را از دولت ها دیگر بالاتر می دانند .وباعث دعوا و جنگ می شوند وقتی هم وارد جنگ می شوند چه کسانی زیان بارند ملت ها ،چون نیرو از این هاست. سرمایه هم از این ها است ،و ما نمی دانم این دولت ها از سر این ملت ها چه می خواهند. خصوصا دولت های زور گو هستند دولت هایی که همیشه به فکر ملت خود هستند .وسعی دارند که رفا ملت خود را تامین نمایند ولی خب وقتی حرکت می کنند. دولت های قاصب نمی گذارند. مثل دولت ایران و دولت امریکا  که همواره سعی دارد. ما را زیر سلطه خود داشته باشد. وقتی هم فریاد سر می دهیم ما را تهدید. به جنگ می کند و از این طریق می خواهد که از منابع ما استفاده نماید وما را در زیر سلطه خود داشته باشد

با توجه به تمام این مطالب که نوشتم وبعدا اگر عمری بود خواهم نوشت فرا رسیدن سال میلادی را به همه مسیحیان جهان و خصوصا به مسیحیان کشور اسلامی خودم تبریک می گویم و موفقیت مسیحیان کشورم را در این سال نو مسیحی از خداوند خواستارم موفق وجاری باشید



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » اسداله پورهاشمی ( سه شنبه 84/10/6 :: ساعت 11:17 صبح )
<      1   2   3      
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

ورق پاره ها
غدیر
باور
باور
باور
دوباره بر گردیم
رسید فصل بهار
نظری سوی خدا
ایستاده
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 17
>> بازدید دیروز: 48
>> مجموع بازدیدها: 94422
» درباره من

ورق پاره هایم

» آرشیو مطالب
تابستان 1387
پاییز 1386
تابستان 1386
تابستان 1385
بهار 1385
زمستان 1384
پاییز 1384

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
نامه گشوده عشق
تا بینهایت
ساقی

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان


» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب