سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حسود را دوستی نیست . [امام علی علیه السلام]
ورق پاره هایم
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» حقوق زن در اسلام3



 

تفاوت های طبیعی در خلقت زن و مرد :

تفاوتهای طبیعی بین زن و مرد انکار نا پذیر است ، هر چند ممکن است در میزان این تفاوتها و میزان
تاثیر گذاری آنها در نحوه تنظیم قواعد و مقررات حاکم بر آنها اتفاق نظر نباشد . آنچه مسلم است این که این تفاوت ها به حدی است که می تواند بسیاری از این تفاوتهای موجود در احکام زن و مرد را توجیه کند ، چنان که شهید مطهری از مجرای این تفاوت ها کوشیده است برخی از شبهات در مورد نظام حقوق زن در اسلام را پاسخ گوید . روانشناسان تفاوت های زنان و مردان را در جنبه های وابستگی طلبی ،
ویژگی های شخصیتی ، شکل گیری هویت ، دیگر خواهی ، روحیه عاطفی واحساسی ، پرخاشگری ،خلاقیت ، نبوغ و برخی دیگر از ویژگی های طبیعی خاطر نشان کرده اند که برخی از آنها را مرور
می کنیم :

1-وابستگی طلبی و حمایت خواهی :

(بیش تر، مردان به عنوان موجود مستقل و از زنان به عنوان موجودات دیگر گرا ،منعطف و وابسته یاد
می شود . هر چند در باره شروع چنین رفتاری ، همسویی بین پژوهشگران و کارشناسان دیده
نمی شود . برخی این حالت را در کودکی تایید می کنند ، در حالی که برخی چنین جهت گیری در اوائل دوران بلوغ و به تدریج تثبیت می شود )1

به هر حال ، زنان ترجیح می دهند که به جای ایفای نقش مستقل ، بیشتر سازگاری و میزان حرمت گذاری مردان به زنان همبستگی مستقیم وجود دارد ،حتی گفته میشود که اهمیت دادن زنان به توجه و تحسین مردان بیشتر از بها دهی و مسائل جنسی می باشد ، ریشه چنین تفاوتی را به عاطفی بودن ، ضعف جسمانی ، عدم رشد عقلانی و.... باز می گردانند . این ویژگی که بیشتر ریشه فیزیولوژیکی دارد ، زنان را وا می دارد که تحت نظر پدر یا شوهر زندگی کند . به گفته کلیودالیسون :"زنان از مرئوس بودن بیشتر لذت می برند تا ریئس بودن "موضوع وابستگی زن به مرد و استقلال خواهی مرد از نظر وضعیت جسمانی یک امر طبیعی است ،روان زن به وابستگی گرایش داشته و از تنهایی می ترسد .

2-سرشت های شخصیتی :

شخصیت از مجموعه سرشتهایی پدید می آید . حسادت ، کنجکاوی ، خیال بافی ، اعتماد به نفس، عزت نفس، مکانیسم های دفاعی و شیوه زندگی از عناصر سازنده شخصیت آدمی است و در میان زن ومرد ، تفاوتهای جالبی جلب توجه می کند : بعنوان نمونه زنان ازمردان حسود تر و کنجکاو ترند ، اعتماد به نفس کمتری دارند ، خیال بافی و تخیلات در دو جنس فرق می کند .

3-مبنای شکل گیری هویت

خانواده ، محیط و فرهنگ در شکل گیری هویت نقش دارند و در آن تفاوتهای جنسی مشاهده میشود . تحقیقات حاکی از آن است که شکل گیری هویت دختران برای استقلال شخصی نیست ، بلکه برای مراقبت از دیگران نیز هست در حالی که هویت پسران از اساس برای استقلال ، رقابت و خودیت شکل می گیرد .

4- دیگرخواهی و خودخواهی :

روانشناسان زیادی به این نکته تاکید دارند که زنان ، بسیار دیگر خواهند و مردان خود خواه . زنان هستی خود را برای دیگران می خواهند و خوشی ها و آرزوهای خود را بر مدار هستی کسانی استوار
می سازند که دوست دارند ، همسر ، فرزند ، پدر ومادر . در حالی که مردان دیگران را برای خود
می خواهند و خود و مصالح خود را محور روابط با دیگران قرار می دهند . ((روح زن .جینا لو مبروزو.ص5-4))

5-خلاقیت و نبوغ :

آنچه از تاریخ علم به دست می آید و مشاهدات تجربی و تحقیقی آن را تایید می کند ، اینست که در میان اکثر پستانداران ، جنس نر بیشتر کارهای اکتشافی انجام می دهد و انسان نمی تواند از این قاعده مستثنی باشد . به گفته لمبرونی ، زنان کارهایی را ترجیح می دهند که به ابتکار فکری نیاز ندارند . از نظر هاولاک الیس ، هزاران زن به نقاشی پرداخته اند ، اما فقط مردان در این رشته نبوغ داشته اند "در نریه مردان علم آمریکا ، در برابر 247 مرد ، فقط سه زن به عنوان بر جسته و مشهور ثبت شده است . در این نشریه در صد زنانی که در عرصه های علمی درخشیده اند 4/7 ثبت گردیده است ، که تعداد آنها در علوم گوناگون فرق می کند ((اطلاعات علمی ش10ص6))

6-مهارتهای زبانی :

بسیار اتفاق می افتد که زنی با صحبت کردن کشف می کند که چه می خواهد بگوید . مرد ها غالباْ پیش از آنکه در باره موضوعی حرف بزنند یا جواب بدهند یا تجربه ای به دست آورند ، در آغاز بررسی
می کنند و در باره اش می اندیشند و این پدیده ها از آن جاست که مرد یا زن می تواند به طور همزمان دو نیمکره  مغزش را به کار گیرد ولی مردان می توانند یا از مهارتهای زبانی نیمکره چپ مغزشان استفاده کنند و یا از مهارتهای معنایی و مشکل گشایی نیمکره راست بهره ببرند و در هر صورت این نکته مهم شایان توجه است که برتری زنان در توانایی های کلامی از حد سیال کلام فراتر نمی رود ، در درک کلامی و استدلال به آن مانند قیاس کردن دختران به پسران ترجیح ندارد .

7-کار های خشن و آرام :

" زنان بخاطر ظرافت روانی و عصبی نباید به کاری گمارده شوند که خشن و در هم کوبنده است . در دنیا هنوز به دختران سفارش می شود که به دلیل وجود صحنه های دردناک و فشار عصبی ازانتخاب شغل پزشکی خود داری کنند و به کارهایی روی آورند که نه تنها با صحنه های درد آور توام نباشد بلکه آرامش بخش میز باشد ، مانند مامایی و پرستاری .."((زنان از دید مردان ص30))

8-ابراز احساسات :

مغز زن طوری سازمان یافته است که بتواند به طور موثر احساسات خود را ابراز کند ، از اینرو صحبت کردن از زن جدا نشدنی می نماید "مرد باید نخست در باره احساساتش فکر کند ، آنگاه شخن بگوید ، در حالی که یک زن می تواند همزمان فکر کند ، بیندیشد و حرف بزند ."(( تفاوتههای فردی ))

9- جلوه های تزئینی

"زنان بیشتر به کار های خانه ، اشیاءو اعمال ذوقی ، علاقه نشان می دهند و بیشتر ، مشاغلی را
می پسندند که نیاز به جا به جایی در آنها نباشد و یا کار هایی را دوست دارند که باید درآنها مواظبت و دلسوزی بسیاری به خرج داد ، مانند مواظبت از کودکام و اشخاص عاجز و بینوا ، زن ها معمولاْ احساسی تر از مردان هستند .." (روانشناسی اجتماعی ص313)

10- تبعیت از عقل و احساسات

خانم کلیودالسیون ، روانشناس، می گوید :بعنوان یک زن روانشاس ، بزرگترین علاقه ام مطالعه روحیه مردهاست . چندی پیش به من ماموریت داده شد در باره عوامل روانی زن ومرد تحقیقاتی به عمل آورم . به این نتیجه رسیده ام :خانم ها تابع احساسات و آقایان تابع عقلند . بسیار دیده شده است که خانم ها از لحاظ هوش ، نه فقط با مردان برابری می کنند ، بلکه در این زمینه گاهی از آنها برترند. نقطه ضعف خانم ها احساسات شدید آنهاست ، مردان همیشه عملی فکر می کنند ، بهتر قضاوت می کنند ، سازمانده بهتری هستند ، پس برتری روحی مردان بر زنان چیزی است که طراح آن طبیعت می باشد . هر قدر هم خانم ها بخواهند با این واقعیت مبارزه کنند ، بی فایده خواهند بود .خانم ها به علت اینکه حساس تر از آقایان هستند باید این حقیقت را قبول کنند که به نظارت آقایان در زندگی شان احتیاج دارند . کاری که به تفکر مداوم احتیاج دارد ، زن را کسل و خسته مس کند "(مجله زن .ش101)

مبانی فلسفی کنوانسیون :

کنوانسیون همچون سایر اسناد بین المللی نظیر آن ، نشأت گرفته از فرهنگ غربی است که مبانی خاصی را در خود پرورش داده است . اساساٌ برخی از مبانی مهم حاکم بر کنوانسیون عبارتند از : انسان مداری ، فرد گرایی ، دین زدایی ، ماده گرایی ، لذت گرایی ، لیبرالیسم ، نسبی گرایی ، عقل گرایی 
و مکتب حقوق طبیعی . چالش در هر کدام از ایم مبانی در جای خود بحث مفصلی را می طلبد .

مهمترین عنصر فرهنگ غرب و به تعبیری به ستون فقرات آن ، او مانیسم یا اصالت انسان است که به معنای باز گشت به انسان به جای خدا ، باز گشت به زمین به جای آسمان و بازگشت به زندگی دنیا به جای آخرت گرایی اشت ( نظریه سیاسی اسلام . ج 1 ص 170 )

این اصل ، یکی از بنیادی ترین مبانی و پایه هایی است که کنوانسیون رفع هر گونه تنعیض علیه زنان بر اساس آن پی ریزی شده است . در این نظریه ، انسان ها محور و خالق ارزشها هستند و تفکر انسانی همه چیز ، حتی سرنوشت موجودات را تعیین می کند و معیار سنجش خوبی ها و بدی هاست . اصالت انسان یعنی این که انسان نسبی گرا باشد و به اصول اخلاقی ثابتی ، پایبندی نشان ندهد و از محدودیت های اخلاقی بگریزد . با حکمت اومانیسم ، دین و وحی به گوشه انزوای زندگی فردی رانده شده و در زندگی اجتماعی نقشی ایفا نمی کند . آنچه اومانیسم به عنوان راه کمال و دستیابی به حقیقت بر آن تأکید می کند ، یکی عقل و اندیشه است ( راسیونالیسم ) و دیگری تجربه و آزمون ( پوزیتویسم ) . شعار اومانیسم ، حداکثر مصرف و بهره وری از دنیا و لذت های آن و رهایی از هر گونه محدودیت  در این زمینه است ( لیبرالیسم ) . اومانیسم و به تبع آن ، لذت گرایی ، اقتضا می کند تمام هدف و آرمان انسان ، آزادی هر چه بیشتر در تمامی زمینه ها برای کامجوئی و تأمین غرایز باشد . در این تفکرز ، انسان از آزادی فردی کامل ، تا جایی که منجر به هرج و مرج نشود ، برخوردادر است و وظیفه  قانون فراهم کردن زمینه لذت های انسان است و تا او بتواند در کمال آرامش به کامجویی های حیوانی خود برسد . اصالت لذت و کامجویی و نگاه طلبکارانه و لذت جویانه به هر چیز ، از مهمترین آموزه های این دکترین است . در پرتو آن و در بستر مدرنیسم ، ایده « انسان مدرن ، انسان محق نه مکلف » پدید
می آید که تاکید آن بر حقوق آنسان است نه تکلیف او و این آموزه نسیت به خدا هم تسری می یابد و انسان در برابر خداوند ، صاحب حق تلقی می شود نه مکلف ، بدین ترتیب اومانیسم پایه ای ترین درکن کنوانسیون است که مبنای دیگر را در خود پرورش می دهد .

کنوانسیون در پی آنست که زنان در کامجویی از  مردان عقب نمانند و در میدان رقابت لذت جویی ، همگام و همسانی مردان به پیش روند . لازمه این آرمان اینست که به تفاوتهای طبیعی موجود بین مرد و زن در موقعیت های اجتمای و بر خورداری از لذائذ دنیوی به چشم تبعیض نگریسته شود و هدف هم از بین بردن این تفاوتها به عنوان مشکل اصلی لذت جویی بیش تر زنان و بر قراری تساوی و به تعبیر صحیح ، یکسانی زن و مرد در حقوق و تکالیف باشد .آنچه در کنوانسیون به روشنی به چشم می خورد ، نوعی نگاه طفیلی به زن است که شاید به طور ناخواسته بر اصالت مرد و تلاش در جهت همانند سازی زن نسبت به مرد در راستای توهم کمال برای زن ، تاکید شده است .

در دیدگاه کنوانسیون اگر گفته شود :زن برای فلان جایگاه در زندگی مناسب تر است ،جایگاه انسانی او نادیده گرفته شده است و به عکس، اگر اساسا جایگاه خاصی برای زن در نظر گرفته نشود و بر ایفای نقش مشابه مرد اصرار شود ، زن به جایگاه انسانی شرفیاب شده است . حتی نقش مادری را نباید برای زن ، نقشی انحصاری تلقی کرد .برای زن کسر شان و منزلت است که از او انتظار ایفای هرچه بهتر این نقش را داشته باشیم ....ادامه دارد



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » اسداله پورهاشمی ( پنج شنبه 85/1/10 :: ساعت 6:27 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

ورق پاره ها
غدیر
باور
باور
باور
دوباره بر گردیم
رسید فصل بهار
نظری سوی خدا
ایستاده
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 5
>> بازدید دیروز: 3
>> مجموع بازدیدها: 93019
» درباره من

ورق پاره هایم

» آرشیو مطالب
تابستان 1387
پاییز 1386
تابستان 1386
تابستان 1385
بهار 1385
زمستان 1384
پاییز 1384

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
نامه گشوده عشق
تا بینهایت
ساقی

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان


» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب