سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و این معنى به لفظى دیگر از آن حضرت روایت شده است که : ] دل بیخرد در دهان اوست و زبان خردمند در دل او [ و معنى هر دو یکى است . ] [نهج البلاغه]
ورق پاره هایم
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» فرهنگ

خدا را شکر یکی پیدا شد، در این شهر بی در وپیکر ،تا فرهنگ شهر نشینی را توضیح دهد، برای آنانی که نمی دانند، تفاوت بین گاو والاغ در چیست؟ ،اگر می دانستند که جواب اهانت های این آقای فرهنگ شناس را می دادند ،این مطلب در جواب نوشته ایی در هفته نامه ندای جنوب نوشته فرشید طاغونک می باشد.

فرهنگ شهر نشینی یعنی اینکه بیایی در شهر زندگی کنی ، این فرهنگ را از دیگران بیاموزی ،گالش هایی که پات بود در آوری جایش ربن (کفش کتانی همراه دختری در حال راه رفتن روی جدول کنار خیابان در شهر ) پات کنی برای رفتن از این طرف خیابان به اون طرف بدوی تا ماشین نزندت .

فرهنگ شهر نشینی یعنی این که از بهترین امکانات مردمی که از طریق اداره ای که درش کار می کنی در اختیارت بگذارند تازه به مردمش هم توهین کنی .

فرهنگ شهر نشینی یعنی اینکه اگر نتوانستی مثل دیگران باشی سعی کنی دیگران را مثل خودت کنی .

فرهنگ شهر نشینی یعنی اینکه وقتی دست از بز نژدی خود برداشتی ، الاغ یا قاطر مورثی خود را فروختی بتوانی ماشین خریداری نمود و سوار بشی

فرهنگ شهر نشینی یعنی اینکه فقط خودت می فهمی دیگران اصلا نفهم به دنیا آمده اند مثل همان هایی که خودت بهتر از همه می داننی، مثل همان هایی که باعث شدن شما بتوانی از سکوی پرتاب آنان استفاده کنی، برای رفتن به پایتخت وقتی آنجا رفتی خواهی فهمید که فرهنگ شهر نشینی یعنی چه ؟

فرهنگ شهر نشینی یعنی توهین به یک مشت انسان ساده، به یک مشت انسان که نتوانسته اند بنا به دلایلی دیپلم خود را به لیسانس تبدیل آن هم از نوع تاریخش نمایند

فرهنگ شهر نشینی یعنی توهین به اعتقادات مردم، مردمی که شما از حقوق حقه آنها استفاده می کنی، تا خودت را با فرهنگ برایشان جا بزنی

وقتی خوب به اطراف نگاه می کنی به یاد نوشته ایی می افتی که واقعا درست نوشته شده آنانی که خود هیچ ندارند دیگران را به سخره می گیرند اگر هم انتقادی نمودی آنچنان فریاد می زنند وزجه وزاری می کنند که هر کس نداند فکر می کند که این آقا تازه از گدایی برگشته وتمام پول هایی که از طریق گدایی بدست آورده بوده ازش گرفته اند.

البته از قدیم گفته اند اصل بد نیکو نگردد چون که بنیادش بد است برای همین هم تا امثال طاغونک ها در این شهر هستند این شهر دارای فرهنگ نخواهد شد چه برسد به شهر نشینی آنهم از نوع رعایت حقوق دیگران نمی خواهیم در اینجا به انشای ما کسی نمره بدهد چون ما بیسواد هستیم از بیسواد هم نمی توان انتظاری بیش از این داشت ،لطفا اگر قرار شد نمره ایی داده شود نمره ماشین طاغونک داده شود تا این آقا بدانند کی هستند ودر کجای کار قرار دارند

میشود برای فرهنگ هر اسمی را گذاشت توهین به کسانی که از امکانتشان استفاده می کنیم ،آنانی که حقوقشان به عنوان رفاه ما مورد تهاجم واقع میشود آنانی که نان ندارند بخورند ولی در پیاده رو ها راه می روند که مبادا در روز بارانی به سرعت شما تازه بدوران رسیده ها ،چند کلاس اکابر درس خوانده ها لطمه ایی بخورد، مجبور نشوید در بدست آوردن فرهنگ شهر نشینی عقب بمانید که حیف است از فرهنگ شهر دور باشید .

اصولا کسانی خیلی بهشان بر می خورد که کاری را که خودشان به عقلشان هم خطور نمی کرده دیگران دیگرانی که به نظر طاغونکها بیسواد هستند بروند انجام دهند، البته این کارها به سواد نیست به فهم ،شعور انسان بر می گردد ،نه هر چیز دیگر زیرا سواد تنها در دانشگاه ، یا در مدرسه تدریس نمیشود ،آنچه آموزه اجتماعی است، لازم است که بیشتر باشد اگر نباشد تجربه را لازم است ،بدهیم به همین فرهنگ شهر نشینی که طاغونک دوست دارد داشته باشدتا بداند که فرهنگ چیست؟ ، فرهنگ ساخته ،پرداخته دست امثال طاغونک هاست نه بچه محل های تازه دیپلم گرفته .

می توانیم خیلی خوب باشیم حتی باکسانی که از فرهنگ هیچ سر در نمی آورند ، می توانیم تازه از جنگل های تو در توی آمازون آمده باشیم ولی انسان باشیم ،می توانیم پیاده باشیم ولی آدم باشیم ،می توانیم دکترا داشته باشیم بی ادب باشیم، زیرا هر دکترایی  ادب نیست ، هر بیسوادی بی ادب ،هرکس چنین پنداری داشته باشد غلط است ، خود در دسته همان باسوادان بی سواد جای دارد، هیچ کاریش هم نمیشود کرد ، فرهنگ از هر نوعش هم بدردش نمی خورد حال چه فرهنگ داشته باشیم، چه نداشته باشیم ، حتی آن فرهنگ داشته ما را هم گاو وبزنژدی های محل خورده باشند ،تفاوتی نمی کند وقتی انسان نبودیم فرهنگ از هر نوعش بدردمان نمی خورد ، چه شهری ، روستایی ، کشوری ، جهانی ، هیچکدام از این فرهنگ ها بدرد نمی خورند فرقی هم نمی کند در کجای این دنیا باشیم ،

البته این انسان است که فرهنگ سازی می کند، نه شهر ،سر زمین، زیرا اگر قرار بود زمین فرهنگ سازی کند، حتما زمین های هموار با فرهنگ تر از زمین های کوهستانی بودن، چون در زمین هموار بهتر می توانیم راه برویم، کشت کنیم ،آبیاری کنیم ، هر کاری در زمین هموار راحت تر از زمین ناهموار است، البته می توانید خودتان قضاوت هم نمایید چون اگر ما گفتیم بازهم فکر می کنند که می خواهیم از زمین در اختیار دیگران پول بگیریم ،این را واگذار به همان کسانی که دنبال فرهنگ هستند می کنیم، تا بتوانند فرهنگ شهر نشینی را یادبگیرند شاید در زمانی که می روند به شهرهای بزرگ بدردشان خورد، ما که از شهر بزرگ آمده ایم تا به مردم شهر کوچک خدمت کنیم هیچ وقت هم کوتاهی نخواهیم نمود با فرهنگشان هم کاری نداریم ، دوست هم نداریم در امور شهریشان دخالت نماییم ، اصلا به ما ربطی ندارد تنها به همان هایی ربط دارد که خودشان می خواهند ،شهر با فرهنگی داشته باشند ، ما خودمان سعی می کنیم انسان باشیم،  انسان ها را دوست بداریم ، تا جایی هم که در توانمان باشد به انسان ها خدمت خواهیم نمود، تفاوتی نمی کند که سفید باشند، یا سیاه؛ فرهنگ داشته باشند ،یا نداشته باشند ،فرهنگ سواد نیست ، ادب است که خیلی از آدم ها این روز ها در خانه جا گذاشته اند ، اگر غیر از این باشد، بر فرهنگ ها بر نمی تابیم ، بستر فرهنگ سازی ایجاد می کنیم ، دانش خود را در اختیارتوسعه فرهنگ شهری، شهر نشینی خود قرار می دهیم ، سعی می کنیم ساختن را شروع کنیم، نه خراب کردن را ، از اینکه کسی یا کسانی را ندانسته زیر سئوال ببریم جالب نیست ، خصوصا وقتی که متوجه شویم حقیقت ندارد ، دوستی بهتر از دشمنی است ، اگر فرهنگی را با دشمنی ساختیم فرهنگ جنگ رارواج داده ایم ، آیا فرهنگ جنگ درست است ؟،

توی شهر خودمان گشتن ، دیگران را زیر سئوال بردن فرهنگ است ،خودمان را از دیگران بالاتر دانستن فرهنگ است ،وقتی با دوستان خود بر خورد می کنیم فخر فروشی کردن فرهنگ است ، فرهنگ شهر نشینی به این نیست که دنبال چیزی بگردیم بلکه فرهنگی است ، ساخته و پرداخته دهن بیمار خودمان که به طور مرتب می گردیم تا ببینیم چه کسی چکار می کند آن کار را فرهنگ قلم داد کنیم ،

آیا اگر کسی ثروت مند بود از ثروت خود به دیگران هم می دهد یا خیر(به غیر از مواردی که می خواهد در جمع بگوید منم هستم )نمی دهد در این صورت فخر هم نمی تواند بفروشد. چون فرهنگ با فخر فروشی پیدا نمی شود ،همان هایی که به زعم ما فرهنگ ندارند، خیلی از ما ها که ادعا داریم با فرهنگ تر هستند ،

اصلا می دانید موضوع از چه قرار است ، موضوع از این قرار است که وقتی در حد یک آدم بی سواد نیستیم بهتر است دست از سرش بر داریم چون ممکن است کار دستمان بدهد، چون از آدم با سواد انتظار هست نه از آدم بی سواد همین قدر بگویم که سواد داران امروز نوکران بی سوادان دیروز هستند چیزی هم تغییر نمی کند همین شخص که می نویسد در باره فرهنگ خودش هم نمی داند چه می گوید، مثل من ،فرهنگ آسفالت ، گودال وسط خیابان،مغازه های لوکس ،ماشین های آنچنانی ،پول داربودن،ساختمان زیبا داشتن ، هیچ کدام فرهنگ نمی شود ؛فرهنگ زمانی نمود پیدا می کند ،که انسان با دانش  تاریخ نگار شهرمان ، اندیشمند محقق شهرمان در کوچه پس کوچه ها دنبالش نگردد ،وقتی هم می گردد حرف های نامربوط نزند ، چون اگر حرف بی ربطی بزند روزی یکی پیدا میشود ، همه کاسه کوزه ها را بهم می ریزد ، این را مطمئن باشید .آنروز دیگر جایی برای بحث کردن ومعذرت خواهی نیست چون خیلی دیر شده است ؛نمی گویم دنبال فرهنگ نباشید تحقیق نکنید ، هر کاری در راستای بهتر شدن می توان نمود ،ولی نه اینکه بگویی فرهنگ شهرمان این است ، وقتی در یک شهری که خودمان هم در آن شهر زندگی می کنیم ، زیر سئوال بردن فرهنگ آن شهر خالی از اشکال نیست ،برای همین هم از همه دوستداران شهرمی خواهم که در بهتر شدن شهر بکوشند همین

موفق وجاری باشید



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » اسداله پورهاشمی ( سه شنبه 84/12/9 :: ساعت 7:29 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

ورق پاره ها
غدیر
باور
باور
باور
دوباره بر گردیم
رسید فصل بهار
نظری سوی خدا
ایستاده
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 12
>> بازدید دیروز: 3
>> مجموع بازدیدها: 93047
» درباره من

ورق پاره هایم

» آرشیو مطالب
تابستان 1387
پاییز 1386
تابستان 1386
تابستان 1385
بهار 1385
زمستان 1384
پاییز 1384

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
نامه گشوده عشق
تا بینهایت
ساقی

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان


» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب